بازگشتم را بهاریست...
همانگونه که حیرانیم را بهارانه ایست...بیشتر از همیشه...تنهاتر از هرلحظه...
نمیدانم این دل را به من انداخته اند یا خاصیتش همین است؟!
هرروز بیشتر از دیروز آب میرود!
20 و اندی سال پیش مملکتی بود برای خودش...بسی وسیع...باصفا...غنی...با میلیون ها سکنه...
اما دراین روزگار
بیغوله ای بیش نیس ! ساکنانش خارهایی دردناک اند...
نه آب و نه خاکی...
به همین دلیل است که هرروز بخش هایی از خاکش ترک خورده و میریزد و مساحتش به فنا میرود
این ها را میگویم که اگر زد و خریداری پیدا شد نگوید غش در معامله کرده ام!!!
این ملک خرابه ای بیش نیست! خریداری؟!
هزینه اش یک نگاه است...مفت ببر!
با خدمات پس از فروش حتی...